میگوید: « بِه زیاد بخور، بزار بچهت باهوش بشه.»
میگویم: «نمیخوام بچم باهوش باشه، بیشتر میخوام خوشحال، خلاق، و پرتلاش باشه.»
و برای تحقق همهی اینها من فقط یک وظیفه دارم؛ فراهم کردن فضایی که در آن بتواند خودش باشد. او از پسِ همهی اینها برخواهد آمد. هر آدمی از پسِ خوشحال و خلاق و پرتلاش شدن برمیآید اگر و فقط اگر فضای کافی و مناسب برای «طبیعی» بودن داشته باشد.
میگویند در زبان تبتی برای خلاقیت یا خلاق بودن واژهای وجود ندارد. نزدیکترین ترجمه به آن «طبیعی» است؛ به عبارت دیگر آدم اگر بخواهد خلاقتر باشد، فقط باید طبیعیتر باشد.*
من پا را از تبتیها هم فراتر میگذارم و میگویم:
فرزند من خوشحال و خلاق و پرتلاش خواهد شد فقط اگر بتواند «طبیعی» باشد. فقط اگر فضای کافی برای «طبیعی» بودن از من دریافت کند؛
فضایی برای ابراز احساسات طبیعی درونیاش و راحت بودن با آنچه در ذهن و بدن خود احساس میکند،
فضایی برای بازی کردن و امتحان کردن بدون ترس و شرم و اجرا کردن ایدههای برخاسته از طبیعتش،
و فضایی برای راحت بودن با شکست که مهمترین محرک تلاش در عین تردید و ابهام است.
البته که من با خوردن یا نخوردنِ بِه در بارداری مسئلهای ندارم فقط این حجم از تمرکز بر هوش جنین و نوزاد را درست نمیدانم و از این تاکید افراطی بر هوش و استعداد، بوی آسیب و تهدید برای طبیعی و خوشحال بودن بچهها میشنوم.
*برگرفته از کتاب خودباوری در خلاقیت
آخرین نظرات: