خواندن یعنی بازخواندن | چرا اطلاعات کتاب‌ها گاهی کلافه‌کننده می‌شوند؟

در صفحات انتهایی کتاب نوشته: «در این کتاب به مسائل زیادی پرداختیم اما می‌دانم اطلاعات در عین‌حال که قدرت‌بخش‌اند، می‌توانند کلافه‌کننده نیز باشند.» **

اطلاعاتِ کتاب‌ها کلافه‌کننده می‌شوند چون فکر می‌کنیم با یک بار مواجهه کارمان با آن‌ها تمام شده؛ بقچه‌یشان را‌‌ می‌بندیم و تلنبارشان می‌کنیم روی هم؛ در گوشه‌‌ای کنار باقی بقچه‌ها؛ دربسته و دست‌نخورده؛ نتیجه آنکه فقط جا اشغال می‌کنند و کلافگی و سردرگمی به بار می‌آورند.  

نه همه‌ی کتاب‌ها و نه همه‌ی اطلاعات اما حداقل بعضی‌ها را بقچه نکن. بگذار باز بمانند روی میز و ذهن و زندگی‌ات. سطر آخرشان را مدام وصل کن به سطر اول‌شان. بگذار همیشه مشغولِ خوانده شدن باشند. 

یادت نرود؛ 

خواندن یعنی بازخواندن؛ 

دانستن یعنی به یاد آوردن،

و یادگرفتن یعنی تکرار کردن. 

بدون بازخواندن و یادآوری و تکرار، تو می‌مانی و بقچه‌هایی که سال‌به‌سال هم گره‌یشان برای تو و زندگی‌ات باز نمی‌شود.  

*جمله‌ای از ولادیمیر ناباکوف

** بخشی از کتاب «نیک‌سرشت»، بکی کندی

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط